عبارت از برتافتن زر یا کاشتن، چنانکه دانه را می کارند به امید خوشه. (آنندراج). زر پاشاندن. بخشیدن زر: فروماند مرد از زر انگیختن وز آن یک درم درصد آمیختن. نظامی (از آنندراج)
عبارت از برتافتن زر یا کاشتن، چنانکه دانه را می کارند به امید خوشه. (آنندراج). زر پاشاندن. بخشیدن زر: فروماند مرد از زر انگیختن وز آن یک درم درصد آمیختن. نظامی (از آنندراج)
گل انداختن صورت و روی، سرخ شدن روی از نشاط جوانی و شادابی یا در حالت تب یا خجلت. پیدا شدن سرخی در روی در اثر تب و یا حرارت بیرونی یا خجلت. سرخ شدن گونه به طبع بعلت شرم یا بیماری. و رجوع به گل افکندن شود، گل دوختن یا گل نقش کردن در روی کاغذ یا پارچه
گُل انداختن ِ صورت و روی، سرخ شدن روی از نشاط جوانی و شادابی یا در حالت تب یا خجلت. پیدا شدن سرخی در روی در اثر تب و یا حرارت بیرونی یا خجلت. سرخ شدن گونه به طبع بعلت شرم یا بیماری. و رجوع به گل افکندن شود، گل دوختن یا گل نقش کردن در روی کاغذ یا پارچه
گرد بر هوا افشاندن در اثر حرکت تند وسریع. گرد کردن. اهباء. اغبار. (تاج المصادر بیهقی) ، مجازاً کاری انجام دادن: آهی کن و از جای بجه گرد برانگیز کخ کخ کن و برگرد و بدربر پس ایزار. حقیقی صوفی. ، مجازاً به معنی حمله بردن. پیکار کردن: دین پرور اعداشکن روزی ده و دشمن شکن چون شیر ایزد بوالحسن در روز گردانگیختن. ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 550)
گرد بر هوا افشاندن در اثر حرکت تند وسریع. گرد کردن. اهباء. اغبار. (تاج المصادر بیهقی) ، مجازاً کاری انجام دادن: آهی کن و از جای بجه گرد برانگیز کخ کخ کن و برگرد و بدربر پس ایزار. حقیقی صوفی. ، مجازاً به معنی حمله بردن. پیکار کردن: دین پرور اعداشکن روزی ده و دشمن شکن چون شیر ایزد بوالحسن در روز گردانگیختن. ناصرخسرو (دیوان چ دانشگاه ص 550)
کرد بر هوا افشاندن بسبب حرکت سریع گرد کردن، کاری انجام دادن: آ هی کن و از جای بجه گرد برانگیز کخ کخ کن و برگرد و بدربرتن ایزار. (حقیقی صوفی)، حمله بردن پیکار کردن
کرد بر هوا افشاندن بسبب حرکت سریع گرد کردن، کاری انجام دادن: آ هی کن و از جای بجه گرد برانگیز کخ کخ کن و برگرد و بدربرتن ایزار. (حقیقی صوفی)، حمله بردن پیکار کردن